کوهستان عشق

کوهستان عشق

هوای تــــــــــــــو را دارد کوهستان ...
کوهستان عشق

کوهستان عشق

هوای تــــــــــــــو را دارد کوهستان ...

پاپی و پانا


سلام سلام سلام به همه دوستاااااااااااااااااااااااااااااااااااااان خوووووپم


الان که دارم مینویسم آسمون شهر بارونیه  و صدای رعدو برق طنین انداز شده در احساس پاییز واقعا زیباست و واقعا دلنشینه امروز  اولین عشق زندگیمو معرفی میکنم اگه گفتین کی هستش ؟


.

.

.

.

.

.

.

.

.

. خب حدس بزن دیگه

.

.

.

.

.

.

.

.

باوشه خودم میگم اولین عشق زندگی من "  باروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونه  "... آره بارانه خداوند که وقتی میباره روح رو مست میکنه یه مستی عمیقو ناب ... من عاشق بارون هستم ... مخصوصا باران های پاییز .... نخو فصل من پاییزه  برف رو هم البته دوست دارم بارانو دوس ندارم بلکه عاشق باران هستم و هر روزم که بارونی باشه من اون روز بیشتر از همیشه عاشق پیشه هستم یوهوووووووووو







یاهــــــــــووووو امروزو اومدم بعد از حدوووووود یک مــــــــــــــــاااااااااااااااااااااه




راستش تو این یکی دوماه گذشته با تمامی الطافی که خالق مهربان نسبت به من  داشت اما خیلی بهم سخت گذشت و محرم امسال با همه خوبیاش با چاشنی تلخی روبرووووو بود که  اونم نه تلخی قهوه ساده بلکه تلخیش شبیه به قهوه اسپرسو بود البته اجرای تئاتری موفق رو داشتیم که تقدیمش کردیم محضر امام حسین عزیزمون اما خب خب تلخی که چاشنی تمام شادیام میشد همه چیزمو تلخ میکرد   در حدی که یک پست رمز دار هم نوشتم که در پایین مشاهده میکنین که البته رمزشو هیچکسی جز خودم نداره و خاطرات تلخی رو در اون نوشتم درشو بستم که فقط بمونه این پست که یادم نرم خیلی چیزارو ... ... ... ... ... ... ... ... ...




بیخیال  خداروشکر این روزا خیلی بهترم چووووون با اینکه مهر قلب آدمها کم باشه اما خدایی هست که مهربانتر هرکسی و هر چیزیه و مهر اون رو  با هیچ  چیزی در این دنیا عوضش نمیکنم .... اما در هر صووووووورت خداوند رو شکر میکنم چون  من خوشبخت ترین شخص روی زمین هستم ....یوهووووووووووووووووووووووو



امروز میخوام از یه رفیق جدید که وارد محیط زندگیم شده بحرفم  هه هه البته حیوووووون تشریف دارن ایشووووون  و اسمش پاپی هستش و اینم عکسش





خیلی از دوستان قدیمیه وبلاگم در جریان بودن که من یه سنجاب داشتم و  واقعا منحصر بفرد بود که متاسفانه یه روز یه زنبور گوشتخوار نیشش زد و به بدترین شکل ممکن مرد که البته در پست های قبلی عکسو مطالبش هست خلاصه منم تصمیم گرفتم دیگه با حیوووووونا نپلکم تا اینکه تو سفر خونوادگیمون به شهر کرمان یه همستر نر نظرمو جلب کرد اونوقت خیلی کوچیک بود واسه همین هوایی شدمو خریدمش 



پرورش همستر


در " ادامه مطلب "  اتفاقات باحالی رو که رخ داده با عکسای باحالشون توضیح دادم

 

اینم یه نمای هنری از غذاهاش که معمولا به صورت ثابت بهش تخمه و غذای مقوی پارس و همه جور سبزیجان و به صورت متناوب هم پسته و بادام میدم بهش 


غذای همستر




اینو دقیقا اول بهار 91 گرفتمش اینقده دوس داشتنیه که نگووووووووووو روزا کامل خوابه و شبا بیدار میشه ... البته پاپی من یکم تنبله و بیشتر دوس داره بخوابه ولی کلا اهل بازیگوشیه و بعدش واقعا چیز عجیبی که وجود داره یه گوشه از قفس رو خودش کرده توالت و هر وقت گلاب به روتون داره میره اونجا و دیگه هیچ جای قفسشو خراب نمیکنه ... خلاصه چند ماهی گذشت که متوجه شدم پاپی خیلی بیقراره که فهمیدم آهااااااااااااااااااااااااا این قصد ازدواج داره  منم که خیلی پاپی رو دوست داشتم مهر ماه که تهران بودم رفتن فروشگاه حیوانات خانگی و یه دختر خانوم خوشکل به همراه اتاق خواب چوبی و پله برای رفتن به داخل اتاق خواب و پودر حموم و وتعدادی وسایل بازی واسش گرفتم  وای اگه بدونین چقد قفسش خوشکل شد که داشت از خوشحالی دیووونه میشد اول تصویر خانومشو نشونتون بدم


همستر ماده



خلاصه بعد از اینکه خانوم خانوما تشریف آوردن خونه ما منم رفتم جهزیه خانومو توی خونه پاپی نصب کردم ... اگه بدونین چقد کنجکاوانه همه جا رو نگاه میکرد اینم تصاویر خونه جدیدپاپی که قراره ازین به بعد با همسرش توش زندگی کنه



وسائل مخصوص همستر
خونش کاملا مجهز شده و اون چرخونک هم واسه اینه که همستر ها شب حدود 10 کیلومتر پیاده روی میکنن یعنی میرن داخلش و با دویدنشون اون چرخونک شروع به چرخش میکنه که البته
پاپی من یکم تنبل تشریف داره

همستر فشن


الان تازه وارد قفس جدیدش شده و داره همه جا رو چک میکنه


لانه مخصوص همستر


این اتاقک چوبی کاملا مجهز هستش و مخصوص همستر هستش آخه یه انبار داره داخلش که همستر معمولا تو فصل سرما مثبل الان غذاهای کف قفیو میبره اونجا پنهون میکنه و دیگه از لونش بیرون نمیاد تا چند روز و فقط واسه ادرار کردن پایین میاد




البته اینو هم بگم که همستر هم مثل سنجاب وقتی سردش میشه اگه بهش پارچه بدیم میبرتش داخل و کاملا میزنه رو خودش عین پتو و خلاصه خیلی دوست داره که البته الان که من دارم تایپ میکنم مطلبو
پاپی و پسرش پتو رو بردن داخل و کامل درو پنجره ها رو پوشونده باهاش و فقط یکمشو انداخته زیرش ... حالا داستان پسرش الان تعریف میکنم اینم یه عکس دیگه ازپاپی :





و اما بعد از گشت گذار
پاپی توی قفس جدیدش تصمیم گرفتم که خانوم خانوما رو بندازم کنارش ببینم بعد از 6 ماه کمبود همسر چه عکس العملی نشون میده که وقتی انداختمش پیشش واااااااااااااااااااااااااااای بیچاره خانومش


اولش ترسیده بود
جفت گیری همستر


اما بعدش قول بیشاخو دم
پاپی من که خیلی هم داغ بود به سمتش حمله ور شد ( راستی یادم رفت بگم اسم خانومشو گذاشتم " پانا " ) آی بیچاره پانا سه ماهش بود ولی پاپی من یک سالش ... دیگه خودتون ببینید دوستانی که بیماریه قلبی دارن لطفا نگاه نکنن

همستر نر و ماده

تو عکس بالا پانا متوجه شده چه خبره میخواد از میله ها بالا ره به صورت عمودی ... البته
پاپی بیچاره من چه گناهی داره فقط یه کوشولوووو داغو  ش.... هستش


همستر ماده و نر
پانا در حال فرار از دست
پاپی

جفتگیری همستر
دوستان یه وقت فک نکنین
پاپی بیتربیت شده ها  فقط احلقه ازدواجش از اقبال خوش افتاده اونجا داره دنبالش میگرده



جفت گیری همستر ماده و نر

اینجا بود که بعد از کلی ناز کردن پانا خانوم بازم جواب بله رو به
پاپی نداد


اینجا بود که
پاپی تصمیم گرفت یکم قلقلک بده پانا رو



همستر
که در نهایت بالاخره پانا بله رو گفت یوهووووووووووووووووووووووو ( این بوسه دقیقا شبیه بوسه ای هستش که نوه ملکه انگلیس دوسال پیش از نامزدش کرد در مقابل دوربین ها



خلاصه اینجا بود که
پاپی و پانا در اواسط مهمرماه امسال زندگی مشترکشون رو شروع کردن که البته تصاویر دیگه ای هم بود که از لحاظ اخلاقی زشته و نمیشه بذارمشون رو وبلاگ دیگه پاپی منه جنبه نداره دختر ندیدس  ، خلاصه از چند روز بعد هم که البته در عکس پایین خودشون پتوشونو اینطور درست کردن

محل خواب همستر
هردوشون خوابیدن




همستر در قفس
یه مدت لونه رو در آوردم گذاشتم کف قفس ... که الان تو این عکس شب هستش و
پاپی بعد از 12 ساعت خواب سرشو از پنجره بیرون در آورده داره غذا میخوره و پانا هم اون داخل خوابیده



همستر مو کوتاه
اینم یه نما از پانا که با چشمای خوابالو از پنجره سر در آورده داره غذا میخوره



همستر آزمایشگاهی
اینم تصویر
پاپی وقتی که خوابه و پاهاش از پنجره زده بیرون



اما اما اما چشمتووووووون روز بعد نبینه ... آقا منم فک کردم که بالاخره اینا چند سال بچه دار نمیشن .... اما اواسط آبان بود که یه هو دیدم پانا به صورت عجیب غریبی چاق شده و هر چی مینداختم جلوش غذا مذا رنده میکرد قورت میداد در حدی که خواستم واسه خرید پسته برم از دولت درخواست وام بدم وای دوستان باورتون نمیشه یک ماه از ازدواج
پاپی با پانا نگذشته بود که یه روز صبح بدار شدم دیدم 8 تا بچه قرمز رنگ بدون مو کف قفس بود


زادو ولد همستر

فقط منو خونوادم با چندتا شاخ رو کلمون داشته مات مبهوت نگاه میکردیم که دقیقا 8 تا بچه چطور از شکم این فسقلی در اومده ... اون لحظه دوس داشتم
پاپی رو له کنم که با خیاله راحت رفت یه گوشه لم زده بود

نوزاد همستر

خلاصه پانای بیچاره شروع کرد به بچه داری ... اونم 8 تااااااااااا

همستر خانگی
اون یکی از بچه هاشه با دهنش گرفته داره جابجاش میکنه


همستر مادر
در این تصویر هم پانا روی بچه هاش خوابیده که گرمشون کنه فقط بیچاره وقتی بلند میشد دقیقا چهارتایی بهش آویزون بودن در حال شیر خوردن آخه چهارتا محل شیر دادن به بچه ها رو داره و خلاصه اینقد پسته و گردو واسش خریدم که اگه الان خودم خورده بودم اون پسته گردوها رو الان یه پرفسور بودم ... اما در هر حال نوش جونش اگه بدونین با چه عشقی این بچه ها رو بزرگ میکرد و با چه سختی ... تا صب اذیتش میکردن بچه ها


اما این
پاپی پروی من هیچ کاری به کارشون نداشت و همه زحمتا روی مادر بچه ها بود و دوستان نکته جالب تر این بود که بعد از یه هفته وقتی به بچه ها شیر میداد روشونو با پتو میپیچوند و میرفت طبقه بالا در کنار همسرش پاپی تا صب میخوابید


تولید مثل همستر
اینم دو هفتگی بچه ها



بارداری همستر
دیدار
پاپی بزرگ با فرزندانش


خانواده همستر
در این عکس که یه عکس تاریخیه
پاپی و همسرش و بچه هاش کنار هم خوابیده بودن که وقتی غذذا میرسه همشون بدون تکون خوردن با چشمای خوابالود شروه به خوردن غذا میکنن و جالب اینه که پاپی هنوز پتوی روشو در نیاورده

بعدش نکته بسیار جالبی که وجود داشت این بود که پدرشون یعنی پاپی به بچه ها یاد داد که برن گوشه قفس برای اجابت مزاج که واقعا اونا هم همیشه همین کارو میکردن تا اینکه یکم بزرگتر شدن چند هفته پیش واقعا من نمیتونستم به10 تا همستر رسیدگی کنم واسه همین متاسفانه مجبور شدم که پانا و بچه هاشو همگی با هم بدم به یه بنده خدایی واس خودش و تنها یکی از پسراشو گذاشتم .... اگه بدووووووووووووووووونین چقد پسرش خوشگله ... خلاصه الان فقط پاپی هستش با پسرش که هر دوشون پیش هم زندگی میکنن و یه زندگی توپ دارن که البته اسم این پسرشو گذاشتم پانتا ... هه هه چیکا کنیم دیگه دوسشون دارم ... البته پانتا به شدت بازیگوشه و هر شب حدود 5 ساعت توی اون چرخونک میچرخه بازی میکنه دیگه دیوونم کرد این سرخور ... فعلا فعلنا که پاپی بزرگ و پسرش در کنار من خواهند موند با امید اینکه زنده بمونن مخصوصا پاپی که بازم عین اون سنجاب قبلیم بدجور بهش وابسته شدم

نظرات 47 + ارسال نظر
shine شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 ب.ظ

از دست تو سااااااااااام

از دست من چراااااااااااااااا

زینب چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:25 ق.ظ http://www.royaye-barani.blogfa.com

slm

سلوم

محمود چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:33 ب.ظ http://rainevirus.blogfa.com

سلام ممنون از لینکت دوسته خوبم
منم لینکت کردم

سپوووووووووووووس

پژمان چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:34 ب.ظ http://gelaaye.blogfa.com

هههههههههههههههههههههههههههههههه

واااقعا لذت برم ... تبریک میگم ... خوبه منم تو انتخاب همسر

واسه پاپی خان نقش داااااااااشتم ...

ضمنا آقای محترم من کارمند رسمی شرکت مایکروسافتم

بعدش کابل فعال اینترنت لن و ونم

خو تو دایی بچه ها هستی آسمووووووووووون آخ چه حای داد اون مسافرت تو خاون مایکروسافتی نه کارمندش

زهرا چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:00 ب.ظ http://2869.blogfa.com/

سلام داداشی

سلام العلیک و الرحمت الله

فری چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:46 ب.ظ http://venoos-star.blogfa.com

salam sami chetori ?
khoshhalam k bargashti ....
vayyyyyyy saaammiiiii hamashooon kheyyliiiiiiii naaazzzzz v ba mazaaan ....
koli az didaneshoon keyf kardam .... mer30000000 ...
moraghebe khooodet v oin pedaro pesar bash ...
.
.
ta ba'd

مررررررررررررررررررررررررررسی ی ی ی ی ی ی فری
یوهوووووووووووووووو خوشحالم کردی ی ی ی ی ی بلههه حتما حواسم بهشون هستتتتت

fatima چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:09 ب.ظ http://www.fatimaaa-o.blogfa.com

Slm Mc k sar zadi bebakhshid k khayli sar nemizanam be xatere darsa vali betunam hatman miyam

تنکیووووووووووووووووو

سمیه چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:45 ب.ظ http://www.ghalamdar.blogsky.com

سلام
خوبی؟
همسترات چه خشگلن دوسشون دارم

مرررررررررررررررررررررررسی قابیلیتو ندارررررررررن

◕‿◕گلــ♥دختر◕‿◕ چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:51 ب.ظ http://tobagalkhoda.blogfa .com/

نه من به این زودیا مردنی نیسم حالاحالاهاهوای وبمودارم
ممنون ازحضورتون بازم تشریف بیارید
.
.
.
.
.
راستی سلام

تیمارستان عشق چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:59 ب.ظ /http://2tadivoonehashegh.blogfa.com

سلووووووووووم پاپاژژژوووون...خوبی؟

بابا ایول...تو چرا واسه من زن نمیگیری؟؟؟؟؟؟/

هههه هههههه خو میگفتی تا یکی از دختراشو واست نگه میدااااااااااااشتم

دریا چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ب.ظ http://heeeart.blogfa.com

پروفایل به اون خوبی!!!

نییییییییییییییییییییییییییییس

کوه یخی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

سلام به سامممممممممممم قشنگم خوبی؟
بازگشتتو تبریک میگم

کی بوده ساممونو تلخ کرده قد قهوه اسپرسوووووووووووو چطور دلش امده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرچند فکر نکم کسی قد من تو محرم امسال تلخ شده باشه هرچند اشتباه فکر میکردم اما ....

بگذریم، با شناختی که ازت دارم چیزی نیست که نتونی حلش کنی ایشالا که اینطور بشه از خداوند مهربونمون تقاضای کمک میکنم
...
به به عجب همستر کلکن قشنگی همسرشم باحال بود
خخخخ هه ههه هه بچه هاش مثل پاستیل بودن هشت قلو سخته خخخخ
ایشالا خدا حفظشون کنه
راستی خوشحال شدم امدی سر زدی
چه خبر سام ژژژژووووننن؟
بازم مثل همیشه گل کاشتی
ایشالا کامت دیگه تلخ نشه هیچوقت هیچوقت...فکر کنم راست گفتم وخدا هههههههههه

قربوووووووووووووووووووونت علی ژووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
آخ علی ژوووووووووووووووووون تو همیشه غصه هات از همه بیشتره ه ه ه ه ه ه
مرسی علی جووووووووووووووووووووووووووووووووووون
هههه هههه ه هه ه ه هه ه ه ه ه پاستیلو خوب اومدی
قربووووووووووووووووووونت علی جوووووووووووووووووووووووون
مرسیییییییییییییی که اومدیییییییییییییییییییییییی

کوه یخی پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

به هرجا رسیدم به عشق تو بود ، کنار تو هرچی که بگی داشتم
ببین پای تاوان عشقم به تو ، عجب حسرتی تو دلم کاشتم....

نیـــــــلو جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 06:18 ق.ظ http://niloonevesht.blogfa.com

سام من چندین بار اومدم ولی تو نبودی :)
خوبی؟

+من یه عالمه بدم میاد از نگهداری حیوان ها توی خونه :)

نیومدی
یوهووووووووووووووووووووووو خو بدت نیاد

زنداداش معصومه جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام.. حال شما؟؟

پاپی پانا واقعا نااازن..
راستی باران واقعا زیبــــــــــــــاست!

سلام زنداداش آخ شرمنده ببخشید نمیدونستم شما تشریف میارید رو وبلاگ این پیکچرای همسترا شده یه داستانی واسه ما
اووووووووووووووووه مرسی شما تنها کسی بودی که توی همه نظرات به مهمترین بخش این پست اشاره کردی ... بله ... بارون

زنداداش معصومه جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:59 ق.ظ

عاشق کسی است که تشخیص دهد: انـــدوه پنهان شده در لبخــندت را..
عشـــق پنهان شده در عصبانیتت را..معنای حقیقی در سکوتت را...!

سپااااااااااااااااااااااس

رها جمعه 29 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.rozepaizi.persianblog.ir

سلام
بابا شما پسرا واقعه اعجوبه اید.
چطوری با این حیوون ها کنار می اید؟حداقل یه حیوون تمیزی مثل خرگوش نگهداری کنین
صمیمانه پیشنهاد میکنم واکنس بهشون بزنین.
راستی ممنون که بهم سر زدید.
پیشاپیش شب یلداتون مبارک.

هه ههههههه خو ما پسرها کلا علاقمند به جکو جوووونورمیم . بلهههه حتما واکسنشون میسزنیم یا به قول شما " وانکس "

نسیم شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:16 ب.ظ http://radepaeshgh.blogfa.com

نظـــــــــــر من که دوشنبه واست گذاشتم ثبت شد عایا ؟؟؟

کدووووووووووووووووووووووووووووم من همه رو تاییییییییید کردم

کوثر شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ

اولاکه هردوتاشون پیش تو نخواهند موند
بعدم تو خجالت نمیکشی؟نه واقعا خجالت نمیکشی؟؟؟؟؟؟
برو بروووو از خدا بترس.....
یه تسبیحم واسه من بخر....

محمووووووووووووووووووووووود آسمووووووووووووووون
تو چرا اینقد عجله داشتی هاااااااااااااااااااااااااااا
امیدوارم اون همسترم قورینجگ خوبی ازت بگیره

b@d g!rl شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:33 ب.ظ http://icelove75.blogfa.com

※ ✽ ❖ ★ ♡ ♀ Åĺǿņě Ĝĩřĺ ♂ ♥ ☆ ❖ ✽ ※
╗══════════════════════╔
اینـــو آویــــــــــزه گوشت کــن...!

مگـــه نخوآستــی بــــری؟!!

پس اینکــــه گــــریــــــــه می کــــنم یــآ نـــه!

اینــکه شــــآدم یــــآ نـــه!

اینکـــه مو...آظب خــــودم هستــم یـــآ نــه!

بـه خــودم ربط دآره

تـــو کـــه بـــه خــــواسته ات رسیـــدی...

رفتـــی...

پس دیگــــــــه ســـــــآکت شو لعنتی

╝══════════════════════╚
※ ✽ ❖ ★ ♡ ♀ ☃ ♂ ♥ ☆ ❖ ✽ ※

زیبااااااااااااااااااااااا بود مرسییییییییییی

حالگیر شنبه 30 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:14 ب.ظ http://hama122.blogfa.com

مهمونی‏ ‏نگرفتید‏ ‏که‏ ‏من‏ ‏نیام....دوباره‏ ‏مهمونی‏ ‏بگیر‏ ‏منم‏ ‏افتخار‏ ‏میدم‏ ‏تشریف‏ ‏میارم

معصومه یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:57 ب.ظ http://masome1saeide.blogfa.com/

سلام مرسی که میای همیشه
رمز به منم میدی؟؟؟

نه اینقدر تلخه ه ه ه ه که هرکی بخوتنش استخوناش تبدیل میشن به پودر قهوه تلخ

نسیم دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:41 ب.ظ http://radepaeshgh.blogfa.com

من آپـــــــــــــــــــــــــــــــــم

بدو بیــــــــــا

شووووووووووووووووووخی میکنی

اریادخت چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:39 ب.ظ http://aria2kht.blogfa.com

هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانم
اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانم
اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانم
ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …


[گل][گل][قلب][گل][گل]

زیباااااااااااااااااااااااا بود مرسسسسسسسسسسسیـــ

کوه یخی چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:23 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

سام پسورد بده من میخوام استخونام بشه پودر قهوه ه ه ه ه ه ه ه

قرپووووووووووووونت علی جوووووووووووووووووووووووووووووون خدا نکنه ... به اندازه کافی خودت غم داری دیگه هی بذا ماله این پستم نره روش . فدای اون ملهبووونیت

محمود جمعه 6 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ق.ظ http://rainevirus.blogfa.com

سحرگاهان که شبنم آیتی از پاکی دل را،
به گل های بهاری هدیه می بخشید؛
به آن محراب پاک درگه حق آرزو کردم:
برایت خوب بودن، خوب دیدن، خوب ماندن را
التماس دعا

yasi شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 04:50 ب.ظ http://sahebdeletanha.blogfa.com

سلام بیا آپم...

کجا بیام بیتربیت توی مکان عمومی به من پیشنهاد اومدن به کجا رو میدی یوهوووووووووووو باوشه الان میام

yasi شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ب.ظ http://sahebdeletanha.blogfa.com

متشکرم سام عزیز
خوشحالم که خوشت اومده...

خـانـوم ِمیکروب ِصـورتـی . . شنبه 7 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ http://mikrobe-sorati.blogsky.com

سلام گل پسر

چطوری ؟!

به به میکرووووووووووووووووووووووب
میکروب چرا نمیای یکم مریضمون کنی ها ؟

محمود یکشنبه 8 دی‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ http://rainevirus.blogfa.com

چون به سخن نوبت عیسی رسید
عیب رها کرد و به معنی رسید
عیب کسان را منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش . . .
پیشاپیش کریسمس ۲۰۱4 مبارک

مرسییییییییییییییییییی محمود جان

کوه یخی سه‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

شوخی کردم هیچکی غمش اندازه تو نمیشهههه
میخوام برم زیر بارون
فقط ......بارووننن....یاد اوووننننن...

علی جوووووووووووووووووووووون

نسیم چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:42 ق.ظ http://radepaeshgh.blogfa.com

سام من چن روز پیش دوباره واست نظر گذاشتم پس کوووووووووووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گریه گریه گریه گریه گریه ...........

به خدا مشکل داره سیستمت مگه دیوووونم تایید نکنم ؟؟؟؟؟؟

نسیم چهارشنبه 11 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ق.ظ http://radepaeshgh.blogfa.com

آنچه انسان را غرق می کند، در آب افتادن نیست
بلکه زیر آب ماندن است …

چرا متعجبی

نگاه پنج‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:14 ق.ظ

سلام
سام فرزندم
نکن با خودت این کارارو
این حیوونا چیه...
فقط جوجه ی غاز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خیلی نازه

آقای سام
هرچی ام تلخ بشی
حتی اونقد که استخونات بشه پودر قهوه ی اسپرسو
ایمان دارم
یادت می مونه
چطور بازم مهربون بمونی
بازم سام باش
مهربان
امیدوار
و شاد...
شادی گنجیه که نباید پنهونش کرد
باید پیداش کرد
گنج خودتونو پیدا کنید آقای سام
اگر لبخند ناشی از شادی عمیق و پایدار درونی سکه های روحتون باشه
شما شایستگی اینو دارید که ثروتمندترین مرد جهان بشید
براتون رسیدن به اون روزو دعا میکنم

نگاااااااااااااااااه تو نظراتم میخونیی ی یی یی
مررررررررررررسی مرسی من این حرفاتو خیلی دوس داشتم قشنگ نوشتی آره واقعا آدم در هیچ شرایطی نباید خودشو ببیازه و باید مستحکمو پایدار باشه ... خدارو من همین حالاشم ثروتمندترینم ... غنی هستم از الطاف خداوند ...
اما مادر واقعیتش بعضی چیزا که از تو مسیر خودشون منحرفش میشن دردش تموم نمیشه هیچوقت

ویـــدا یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:08 ق.ظ http://khandehbazar-92.blogfa.com

سلام سام خوبی؟؟؟
میگم داداش میثم دیگه نمیاد نت؟؟؟؟

سلووووووم باج ویدا . چرا میااااااااااااااااااد اما کم . بهش بگم بهت پی ام بده ؟

بهانه یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:56 ب.ظ

سلووووووووووووووم ...

یه قناری داشتم خیییییییییییییلی دوس داشتنی بود
یه مدت اینجا نبودم صبح یه روز بارونی که برگشتم خونه تو قفسش خشک شده بود و دلیلشو نفهمیدم...
واقعا رو اعصابم تاثیر بدی گذاشت...........
به حرمت گذشته هامون دعای خیر من باهاته...

آره به حرمت گذاشته هامون
حرمت . . . چقد سخته وقتی حرمتی شکسته میشه تصویرش عین کابوسه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ب.ظ

حق با شماست...
بعضی دردها هیچوقت تموم نمیشن
ولی قرار نیست بزاریم یه درد بی پایان روح ما رو فلج کنه
چون اون درد هیچوقت بیشتر از عشق ما نیست
عشق به زندگی...ه خاطر کسی که بهمون هدیه اش داده، خیلی ژرفتر از اون درده، مگه نه؟
هدیه ای قشنگتر از زندگی نگرفتم پس خوب ازش مواظبت میکنم...
ما همه برای تولدت کادوهای خیالی آوردیم ولی خدا به همه مون کادوی واقعی ای داده به اسم وجود...پس ازینجا به بعدشم کنارمون می مونه...
خدا خیلی شنواست سام...من امتحان کردم
اگه دوست داشتی تو هم امتحان کن...
حتما این قهوه ی تلخ یه روز شیرین میشه...
تا اون روز دووم بیار
اون روز نزدیکه...

شما خودتو معرفی نکردی چرا
حرفای خیلی خیلی زیبایی نوشتی ... خیلی زیبا ... و مفهومشون برام قابل درکه ... من خودم باورهام بر همین پایه و اساس استوارند ... خداوند فقط زندگی رو به ما هدیه نداده ... هر روز داره با ما هدیه میده و هر لحظه چیزهایی بزرگتر از زندیگی ... عشق هم عنصر بی بدیل ذات خداونده واسه اینه که اینقدر در وجود ما جزیی ازش دلنشینو مستانست ...
اون قهوه تلخ ... بعضی تلخیا از یاد نمیرن ... میمونه در وجود ما ... حتی اگه شیرین بشن ... حتی اگه شیرین بشن ...

کوه یخی چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

به بعضیا باید گفت بمیر به بعضیام باید گفت کره کارت درسهه خخخخخخخخخ چطولی سامی نیستی جیگرکم؟بیاااا پیشمون دلی از چیپس دراریم

قلبووووووووووووونت علی ججججججججججججج
همین حالا میام قلبوووووووووونت

سمیه جمعه 20 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.ghalamdar.blogsky.com

manam dg faty gherty :P شنبه 21 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:01 ب.ظ http://4-lvl3hr4d.clogfa.com

salam sarakhor
man omadam ilaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam
sarakhor ham heyvon kharidi?
di bas beka eyvet bekan!
da ya gafterow doi?
??????????

بینم سرخور تو چرا جواب تبریک منو ندادی ؟

کوه یخی دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:15 ب.ظ http://koheyakhi.mihanblog.com

هههههه باور کن سام هیشکییییییی قد من خوشحال ندیدیییییییییییییییییییییییییییییییییی

من چرا اینقد شیرینم خدا؟؟؟
تو نمیدونی؟خخخخخ
اعتماد به سقفم خودمو کشته دارم خفه میشم هههههههه

بسم اللللللللللللللللللللللله
علی این خوووووووووووووووووووودتی
ایولللللللللللللللللل آره والا شیرینو دوس داشتنی هستی دو خیابون اونورترششششم تو نازاری علی جوووووووووووون بخداااااا ...

نسیم چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:38 ب.ظ http://radepaeshgh.blogfa.com

چرا نظرای من نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس کجا میره .....................!!!!

یوقت وب من نیای ها !!!!!
اوف میشی

بخاص علی اووووومدم به وبت
خاص علی یه "امام زاده " هستش
بخدا من همه نظراتو تایید میکنم

تیمارستان عشق پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1392 ساعت 01:47 ق.ظ http://http://2tadivoonehashegh.blogfa.com/

بیا زود که آپیم

الووون میووووم

نگاه جمعه 27 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:24 ب.ظ

جالبه نوشته های منو میشناسی
سلام
آره اون بی نام من بودم
ببخش متوجه نشده بودم
شاد باش

آره جنس حرفاتو میشناسم

مهشید سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 03:27 ب.ظ http://mmbb-18.blogfa.com/

وای خیلی قشنگ بود ولی اخه چطوری دلت امد اونا رو بدی به یکی دیگه

خب چاره ای نداشتمممممممم

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

یه بچه چوچول مامانشو می‌بینه و می‌گه: مامان اون خطه چیه؟ مامانه فکر می کنه: اگه بگم چوچوله، بچه پررو می شه. می‌گه: با بابات رفته بودیم جنگل، بابات می‌خواست درخت رو قطع کنه، سر تبرش گرفت اینجا و خط افتاد. بچه هه می‌گه: اوه، صاف زده وسط چوچول.



یه زن می ره دکتر و می گه: آقای دکتر من هر چی به شوهرم می دم، سیر نمی شم! دکتره می‌گه: خوب به دوست و آشنا و فامیل هم بدین! زنه میگه آقای دکتر به اون ها هم می دم ولی باز هم سیر نمی شم! دکتره می گه: خوب، به همسایه هاتون، بقال سرکوچه، قصاب محله هم بدین، سیر می شین! زنه می گه: آقای دکتر به اون ها هم دادم ولی سیر نشدم! دکتره می گه: خانوم پس شما مریضین! زنه می گه: آقای دکتر، لطف کن بنویس که من مریضم تا نشون فامیل‌های شوهرم بدم. چون هر چی من می گم مریضم، اونا می‌گن: نه، تو زن خرابی!

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 06:52 ب.ظ

غضنفر با یه خانوم می‌رن مطب دکتر. غضنفر می‌گه: آقای دکتر من نمی‌تونم بچه دار شم! دکتر می‌گه: چرا؟ غضنفر می‌گه: بلد نیستم! دکتره می گه: خب می خوای یادت بدم؟ غضنفر با اشتیاق می گه: بله. بعد دکتره شروع می کنه و ترتیب زنه رو می ده. بعد رو می کنه به غضنفر و می گه: یاد گرفتی؟ اونم می‌گه: بذارین من هم امتحان کنم. روزها می گذره و غضنفر با زنه می‌رن به مطب دکتر و غضنفر این کار رو تکرار می کنه. یه روز دکتره غضنفرو نشون دوستش می ده و می گه: طرفو می بینی خیلی خره، زنشو آورده بود تا من ترتیب دادنو یادش بدم. دوست دکتره می گه: ای بابا، این که کار همیشگی اونه، جا که نداره، کارشو تو مطب دکترا می کنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد